جدول جو
جدول جو

معنی انقیاد

انقیاد((اِ))
رام شدن، مطیع شدن، فرمانبرداری، فروتنی، جمع انقیادات
تصویری از انقیاد
تصویر انقیاد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انقیاد

انقیاد

انقیاد
گردن نهادن، مطیع شدن، فرمانبرداری، فروتنی، خوار و رام شدن
انقیاد
فرهنگ فارسی عمید

انقیاد

انقیاد
گردن دادن و کشیده شدن ستور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کشیده شدن ستور. (از اقرب الموارد). کشیده شدن و تن بدادن. (تاج المصادر بیهقی). گردن دادن. (صراح اللغه). کشیده شدن. (مصادر زوزنی) (از آنندراج). استقاده. گردن نهادن. استسلام. تن دادن. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

انطیاد

انطیاد
بجانب بالا رفتن در هوا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

انقیاض

انقیاض
شکافتن دیوار بی افتادن و یا فرودریدن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). شکافته شدن دیوار. (تاج المصادر بیهقی). ترک خوردن دیوار. (یادداشت مؤلف) ، بر نکول انگیختن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

انقیاص

انقیاص
فرودریدن و ریخته شدن ریگ و خاک چاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ریخته شدن ریگ و خاک. (از اقرب الموارد). رهیده شدن و از بن برکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی). ریهیده شدن. (مصادر زوزنی). واریز کردن. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

انقیاس

انقیاس
اندازه پذیرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روان شدن بر قیاس و مانند آن شدن. (تاج المصادر بیهقی). قیاس پذیرفتن چیزی. (یادداشت مؤلف) ، رد کردن و دفع نمودن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دور گردانیدن، مانده ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج). خسته کردن. (از اقرب الموارد) ، مانده و خسته شدن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا