جدول جو
جدول جو

معنی انصرام

انصرام((اِ ص ِ))
بریده شدن، قطع شدن، بریدگی
تصویری از انصرام
تصویر انصرام
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انصرام

انصرام

انصرام
بریدن و منقطع گردیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بریده شدن و منقطع شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). انقطاع. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). پاره پاره شدن. (یادداشت مؤلف) ، تیز دهانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، تیز رهانیدن. (ناظم الاطباء). انضاف دواء کسی را، به تیز دادن واداشتن وی را. (از اقرب الموارد) ، پویه دویدن شتر ماده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). پوییدن شتر ماده. (از اقرب الموارد) ، پویه دوانیدن شتر ماده را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). پویانیدن شتر ماده. (از اقرب الموارد). پویه دوانیدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

انصراف

انصراف
بازگشتن، مراجعت کردن، باز ماندن، از عقیده خود برگشتن
انصراف
فرهنگ فارسی معین