جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با انصافاً

انصافا

انصافا
به درستی، به داد، از روی داد، از روی انصاف، بطور عدالت و حقانیت، از روی عدل و انصاف
فرهنگ لغت هوشیار

الصافان

الصافان
یا الیصافان، بمعنی محفوظ از طرف خداوند است، وی مرد لاوی و رئیس طایفۀ قهاتیان بود. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

الصافان

الصافان
یا الیصافان. رئیس سبط زبولون که در هنگام تقسیم مملکت کنعان نایب ایشان بود. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

اتصالاً

اتصالاً
پیوسته. استمراراً. متوالیاً. علی التوالی. متعاقباً
لغت نامه دهخدا

اناثاً

اناثاً
مادینه. زنینه. مقابل ذکوراً. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به اِناث و اُناث شود، روشن شدن. و رجوع به اناره و اناره شود
لغت نامه دهخدا