جدول جو
جدول جو

معنی انژکتور

انژکتور((اَژِتُ))
سوخت پاش، پستانک سوراخ دار در مشعل گازوییلی که سوخت به شکل خاصی از آن به بیرون پاشیده می شود، دستگاه تزریق سوخت در موتورهای دیزلی یا بنزینی
تصویری از انژکتور
تصویر انژکتور
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انژکتور

انژکتور

انژکتور
وسیله ای که سوخت را به داخل موتورهای دیزلی یا بنزینی تزریق می کند
فرهنگ فارسی عمید

پرژکتور

پرژکتور
دستگاهی که برای ایجاد روشنایی بسیار در هوا و روی زمین بکار رود. در عکاسی و فیلمبرداری نیز از آن استفاده کنند و بوسیله آن تصاویر اشیا بزرگتر از آنچه هست روی صفحه (دیوار یا پرده) روشن و نمایان گردد نور افکن پرتو افکن شعاع افکن
فرهنگ لغت هوشیار

پرژکتور

پرژکتور
پروژکتور. آلت منعکس کننده ای که نور را از کانون الکتریکی با قوت و شدت بسیار به موضعی انتقال میدهد که گاهی آنرا در کشتی ها و جز آن برای روشن کردن راه بکار میبرند
لغت نامه دهخدا

انکتار

انکتار
این نام را مورخین عرب به ریشارد کور دو لیون پادشاه انگلستان در جنگ های صلیبی داده اند از جهت شجاعت و دلیری این پادشاه و نیز از بابت مصالحۀ موقتی که با صلاح الدین کبیر نمود و او را مجبور بر اجرای این صلح نمود. (ناظم الاطباء) ، کند شدن شمشیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کند شدن. (یادداشت مؤلف) ، نرم درخشیدن و بروشنایی برق نمودارشدن تاریکی ابر. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). درخشیدن برق. (تاج المصادر بیهقی) : انکل السحاب عن البرق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا