جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با انداد

انداد

انداد
پراکندن اشتران را. (منتهی الارب) (ازناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

انداد

انداد
جَمعِ واژۀ نِدّ. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی) (آنندراج) (از اقرب الموارد). همتایان. همانندان. امثال. نظرا. (فرهنگ فارسی معین) ، میل کردن بسوی آواز رباب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). میل کردن به آوای عود. (از اقرب الموارد) ، خورانیدن سگ را. (منتهی الارب). آب خورانیدن سگ را. (ناظم الاطباء). خورانیدن آب سگ را و جز آن. (آنندراج). آب خورانیدن بسگ. ایلاغ. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

انداد

انداد
دهی است از بخش حومه شهرستان مشهد با 617تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

انداد

انداد
هر گیاهی که به بینی رنج رساند. (ناظم الاطباء). تره تیزک. کیکیز. جرجیر. مردم سیستان تره تیزه گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 103 الف). جرجیر دشتی. ایهقان. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا