جدول جو
جدول جو

معنی انخساف

انخساف((اِ خِ))
ناپدید شدن، گرفته شدن، گرفتن ماه
تصویری از انخساف
تصویر انخساف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انخساف

انتساف

انتساف
از بیخ و بر کندن، رندیدن باد خاک را گرد انگیختن، سخن به پایان نبردن نیمه سخنی، رنگ پریدن، آهسته گویی
فرهنگ لغت هوشیار

انتساف

انتساف
از بیخ برکندن بنا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج). برکندن. (مصادر زوزنی) ، با یکدیگر تیر انداختن. (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا

انخشاف

انخشاف
درآمدن در چیزی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). داخل شدن. (از اقرب الموارد). یقال: انخشف فی الشی ٔ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، میان دو نوبت آب، چرانیدن شتر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، نمناک و تر گردانیدن. تر کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). نمگن کردن. (یادداشت مؤلف) ، بسیارعطا گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نیکوآواز شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). خوش آواز شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا