جدول جو
جدول جو

معنی انچوچک

انچوچک((اَ چَ))
هر چیز کوچک و خرد، آدم کوتاه قد، دانه ای کوچک شبیه دانه گلابی با پوسته محکم که همچون آجیل قابل خوردن می باشد
تصویری از انچوچک
تصویر انچوچک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انچوچک

انچوچک

انچوچک
درختی از تیره گل سرخیان که در ایران در جنگلهای خشک فارس و کوههای بختیاری و لرستان وجود دارد. دانه آن شبیه بدانه امرود و مغز آن سفید است و آنرا خورند. گرفتن پوست آن مشکل است انجکک دانج ابروج دانگ افرونک
فرهنگ لغت هوشیار

انچوچک

انچوچک
دانۀ امرود جنگلی درشت تر از دانۀ امرود که دارای پوست سیاه رنگ و مغز سفید و شیرین است و آن را تف می دهند و می خورند و در طب هم به کار می رود، اَنجُلَک، اَنجُکَک، اَنچُکَک، دانَجِ اَبرُوج
هر چیز خُرد و کوچک
کنایه از آدم قدکوتاه و ریزاندام
انچوچک
فرهنگ فارسی عمید

انچوچک

انچوچک
درختی از تیره گل سرخیان که در ایران در جنگلهای خشک فارس و کوههای بختیاری و لرستان وجود دارد. دانۀ آن شبیه بدانۀ امرود و مغز آن سفید است و آنرا خورند. گرفتن پوست آن مشکل است. انجکک. دانج ابروج. دانگ افرونک. (فرهنگ فارسی معین). انچوکک. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

انگورک

انگورک
انگور کوچک انگور فرنگی، نوعی عنکبوت شبیه بدانه انگور
انگورک
فرهنگ لغت هوشیار

انگورک

انگورک
انگور کوچک، نوعی عنکبوت که شبیه دانۀ انگور است
انگورک چشم: مردمک چشم، انگوره
انگورک
فرهنگ فارسی عمید

انگولک

انگولک
انگولک کردن، انگولک کردن مثلاً دستکاری کردن، با چیزی ور رفتن، مزاحم کسی شدن، به کسی آزار رساندن
انگولک
فرهنگ فارسی عمید

انجورک

انجورک
دهی است از بخش طبس شهرستان فردوس با444 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، میوه، پنبه و گاورس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا