معنی انتحال انتحال((اِ تِ)) به خود منسوب کردن، سخن دیگری را به خود نسبت دادن تصویر انتحال فرهنگ فارسی معین
انتحال انتحال بر خود بستن، چامه دزدی بخود بستن بخویش در بستن بخود نسبت دادن، سخن دیگری بر خویشتن بستن و آن چنان باشد که کسی شعر دیگری را مکابره بگیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا بتصرفی اندک، جمع انتحالات فرهنگ لغت هوشیار
انتحال انتحال سخن یا شعر کسی را به خود نسبت دادن، به خود بستن، به خود نسبت دادن، خود را به مذهبی بستن فرهنگ فارسی عمید