معنی انبوی - فرهنگ فارسی معین
معنی انبوی
- انبوی
- بوی دهنده (خوب یا بد)، چیزی که بدبو باشد
تصویر انبوی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با انبوی
انبوی
- انبوی
- در ترکیب بجای (انبوینده) آید: دست انبوی زرد انبوی گل انبوی، بوی دهنده (خوب یا بد)، چیزی که بدبو باشد
فرهنگ لغت هوشیار
انبوی
- انبوی
- به معنی بوی کردن باشد. (برهان قاطع). بو کردن. (انجمن آرا). انبوییدن. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
انبوب
- انبوب
- بستر و فراش و خوابگاه فرش میان دو پیوند نی، گره در ساق گیاه، لوله آب
فرهنگ لغت هوشیار
انبوب
- انبوب
- فاصلۀ میان دو بند یا گرهِ نی، هر چیز میان تهی مانند نی، لوله، لولۀ آب
فرهنگ فارسی عمید