در اصطلاح نظام قدیم، فرمانده قشونی قریب به ده هزار تن. (از فرهنگ فارسی معین). مقامی بالاتر از میرپنج و منصبی دون ِ امیرنویان. (از یادداشت مؤلف). امیرلشکر. سرلشکر. (فرهنگ فارسی معین) : تمامت خلایق را ده ده کرده و از میان ده یک نفر را امیر نُه ِ دیگر کرده و از میان ده امیر یک کس را امیر صد نام نهاده و تمامت صد را زیر فرمان او کرده و بدین نسبت تا هزار شود و بده هزار کشد امیر منصب کرده و او را امیرتومان خواند. (جهانگشای جوینی). بعد از آن ترقی کرده (خواجه احمد قابض) امیرتومان دارالسلطنۀ هرات و چند گاهی در آن منصب اوقات گذرانیده در سنۀ احدی عشر و تسعمائه (911 هَ.ق.) ... (دستورالوزراء خواندمیر). ج، امراءتومان. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تومان شود، لقب بنی فاطمه است که سادات اند. (آنندراج)
معرب امیرتومان: ثم نصبت طبلات للرمی کل امیرطومان طبله مختصه به و امیرطومان عندهم هو الذی یرکب له عشره آلاف. (سفرنامۀ ابن بطوطه). و رجوع به امیرتومان شود
سپهسالار سلطان محمد خدابنده اولجایتو (703- 716 هَ. ق.) بود. وقتی که در سال 714 هَ. ق. محمودبیک یکی از امرای محلی روم شورش کرد و شهر قونیه را گرفت اولجایتو امیرچوپان را مأمور کردکه بآن دیار برود و فتنه را بخواباند. امیرچوپان باسه تومان لشکر بدان صوب عزیمت کرد و بکمک پادشاه گرجستان شورش را خوابانید و سال بعد بایران بازگشت. امیرچوپان بعد از مرگ اولجایتو 716) در زمان ابوسعید بهادرخان نیز همچنان امیرالامراء بود و هر روز بر قدرت و شوکت او افزوده می شد و وقتی کسانی را که به مخالفت با ابوسعید برخاستند مغلوب ساخت و برخی از آنان را بقتل رسانید و در نزد ابوسعید بیش از پیش تقرب یافت تا آنجا که ابوسعید وی را پدر و آقا خواند و دست او و پسرانش را در کارها بکلی آزاد گذاشت و در سال 720 موقعی که حاکم بلاد روم عاصی شده و سکه و خطبه بنام خود کرده بود امیرچوپان شخصاً بآن بلاد رفت و حاکم عاصی را مطیع ساخت و بخدمت ابوسعید آورد. با اینهمه سرانجام ابوسعید بر امیرچوپان متغیر شد و امیرچوپان راه ترکستان را پیش گرفت ولی از رفتن بترکستان منصرف شد و پیش غیاث الدین کرت رفت و در همین موقع فرمانی از ابوسعید دایر به حکم قتل امیرچوپان به غیاث الدین رسید و حکم اجرا شد (سال 728). امیرچوپان مردی بود مسلمان و عادل و خیرخواه و ابنیۀ خیر بسیار در راه مصر و شام بنا کرده بود. (از تاریخ مغول عباس اقبال صص 307- 339). و رجوع به روضهالصفا چ خیام ج 5 شود