جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با امی

امی

امی
مادری، کنایه از کسی که درس نخوانده و خواندن و نوشتن را یاد نگرفته باشد، بی سواد
امی
فرهنگ فارسی عمید

امی

امی
منسوب به ام. مادری. بطنی: اخ امی، برادر مادری. اخت امی، خواهر مادری. (از یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

اتمی

اتمی
منسوب به اتم مربوط به اتم یا بمب اتمی. بمبی که با نیروی اتم منفجر میشود. یا دانشمند اتمی. دانشمندی که درباره اتم و نیروی آن تحقیق و تجربه میکند. یا نیروی اتمی. نیرویی که از اتم حاصل میگردد
فرهنگ لغت هوشیار

اخی

اخی
برادرم برادر من نامی که جوانمردان و ایباران (عیاران) بر یکدیگر می نهادند برادر من، نامی است که فتیان (جوانمردان) هم طریقتان و هم مسلکان خود را بدان مخاطب میداشتند و میخواندند
فرهنگ لغت هوشیار