فرمان، حکم، مفردِ واژۀ اَوامِر کار، مفردِ واژۀ اُمور حادثه در دستور زبان علوم ادبی فعلی که با آن فرمان می دهند در تصوف عالَم ملکوت، عالَم غیب امر به معروف: مقابلِ نهی از منکر، در فقه وادار کردن مردم به کارهای پسندیده و خوب و تکالیف شرعی
فرمودن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامه ترتیب عادل) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). ضد نهی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دستور دادن. (فرهنگ فارسی معین)
زشت و شگفت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و از آن است: جئت شیئاً امراً، ای منکراً او عجیباً. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). عجب. (ترجمان ترتیب عادل). عجیب و سخت. (مؤید الفضلاء).
تلخ تر. (منتهی الارب) (ترجمان ترتیب عادل) (مهذب الاسماء) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). مقابل احلی. و قول خداوند است و الساعه ادهی و امر، قیامت فضیح تر و تلخ تراست. (ناظم الاطباء).