جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با امحاض

امحاض

امحاض
شیر ناب نوشاندن، دوستی کردن، راستگو بودن دوستی خالص کردن
امحاض
فرهنگ لغت هوشیار

امحاض

امحاض
دوستی خالص کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). دوستی ویژه کردن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا

امحاء

امحاء
زدودن، ستردن، پاک کردن، زدایش، محو کردن، ناپدید کردن، از میان بردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار