جدول جو
جدول جو

معنی امثل

امثل((اَ ثَ))
گزیده تر، برتر، بهتر، شریف تر. فاضل تر، جمع اماثل
تصویری از امثل
تصویر امثل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با امثل

امثل

امثل
برتر والاتر گزیده تر برتر بهتر، شریفتر، فاضلتر، جمع اماثل
امثل
فرهنگ لغت هوشیار

امثل

امثل
ریسمانی بطول 80 ذرع که برای اندازه گیری مساحت بکار می رفته است. (از نفایس الفنون، علم مساحت از قسم 2 در علوم اوایل ص 183) ، بخشک سالی رسیدن مردم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بقحط و خشکسالی رسیدن. (از تاج المصادر بیهقی) (از آنندراج). بقحط سالی رسیدن. (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا

امثل

امثل
شریفتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا

اماثل

اماثل
جمع امثل، برکشیدگان همانندان جمع امثل. برتران بهتران فاضلتران، گزیدگان گزینان برگزیدگان، نظیران همانندان
فرهنگ لغت هوشیار