معنی امپراتریس امپراتریس((اِ پِ تِ)) امپراطریس، زوجه امپراتور، ملکه، شهربانو تصویر امپراتریس فرهنگ فارسی معین
امپراتریس امپراتریس زوجه امپراتور. (فرهنگ فارسی معین). ملکه. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). شهربانو. (فرهنگ فارسی معین). شهبانو لغت نامه دهخدا
امپراتوری امپراتوری شاهنشاهی کردن، سلطنت و حکومتی که در راس آن امپراطور قرار دارد، مجموعه ممالک و نواحیی که تحت سلطنت امپراطور است شاهنشاهی، مجموعه ممالکی که تحت نظر دولتی مقتدر اداره شود فرهنگ لغت هوشیار