جدول جو
جدول جو

معنی اما

اما((اَ مّ))
تفصیل و تأکید را رساند، ولی، ولیک، ولیکن
اما تو کار آوردن: بهانه آوردن، ایراد گرفتن
تصویری از اما
تصویر اما
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اما

اما

اما
ادات رفع توهم، ولی، لیکن مثلاً من افتادم ولی طوریم نشد، ادات شرط مثلاً من می روم اما تو هم باید بیایی، ادات تاکید، (حرف) ادات تفصیل مثلاً اما از آنکه گفته بودی
اما
فرهنگ فارسی عمید

اما

اما
نام یکی از ایلات کرد از طوایف پشتکوه. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 70)
لغت نامه دهخدا

اما

اما
حرف تردید است. (غیاث اللغات). برای شک آید مانند اَو، جز اینکه در اَو ابتداء به تیقن باشد و در اما به شک: جائنی اما زید و اما عمرو. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

اما

اما
اُمّاخ. خواستن دل زن آبستن چیزی را و هوس شدید آن کردن. (فرهنگ فارسی معین). ویار.
لغت نامه دهخدا

اما

اما
حرف شرط است: فأما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق (قرآن 26/2) ، (اما آنانی که ایمان آوردند میدانند آن مثل حق است). (منتهی الارب). اما حدیث خواجه احمد، بنده را با چنین سخنان کاری نیست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85). و اما املاک ایشان حال بر ما پوشیده است. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 37).
لغت نامه دهخدا

اما

اما
بمعنی اَلا (هان) باشد و بیشتر قبل از قسم قرار گیرد:
اما و الذی ابکی و اضحک و الذی
امات و احیا و الذی امره الامر...
یعنی هان سوگند به آنکه بگریاند و بخنداند و آنکه میراند و زنده کند و فرمان فرمان اوست... (ازاقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا