جدول جو
جدول جو

معنی الی الحال

الی الحال((اِ لَ))
تاکنون، تا این دم
تصویری از الی الحال
تصویر الی الحال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با الی الحال

الی الحال

الی الحال
تاکنون. تا حال. الی الاَّن. هنوز. و رجوع به الی الاَّن شود
لغت نامه دهخدا

علی الحال

علی الحال
دردم زود در حال بی درنگ فورا، علی ای حال: ابو موسی الاشعری گفت علی الحال باز باید گشادن (خانه را) تا بنگرم بازگشادند بضرورت. . یا علی الحالات کلها. درهمه حالات
فرهنگ لغت هوشیار

علی الحال

علی الحال
بی درنگ. درحال. دروقت. فوری. فوراً. کنایه از زود و شتاب. (آنندراج) :
بباید علی الحال کابینش کرد
بیرزد به کابین چنین دختری.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

ثانی الحال

ثانی الحال
دوم بار بار دوم: (لیک درین مقام که ثانی الحال ضرر منتظر است ثقت کلی از کدام روی روی نماید ک)
ثانی الحال
فرهنگ لغت هوشیار

فی الحال

فی الحال
دردم بزودی دردم: فی الحال حکم شرع بدان منوال نفاذ یافت
فی الحال
فرهنگ لغت هوشیار