جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با السنه

السنه

السنه
جَمعِ واژۀ لِسان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و رجوع به غیاث اللغات شود.
- در افواه و السنۀ مردمان، خبرهایی که در دهنهای مردمان است و از زبان آنان شنیده میشود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بلسنه

بلسنه
یک دانه بُلسن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به بلسن شود
لغت نامه دهخدا

الانه

الانه
نرم گردانیدن. (منتهی الارب) (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل) (تاج المصادر بیهقی) : هذا (حلبوب) یستعمله الناس کلهم فی الانه البطن. (مفردات ابن بیطار)
لغت نامه دهخدا

ملسنه

ملسنه
ملسن. (منتهی الارب). نعل باریک و لطیف همچون زبان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از نعال چنان است که از طول و لطافت همانند زبان باشد. (از محیط المحیط). و رجوع به ملسن معنی دوم شود، امراءه ملسنهالقدمین، زن باریک درازپای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، گیاهی است. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا