جدول جو
جدول جو

معنی الدنگ

الدنگ((اَ دَ))
بی عار، ولگرد، بی غیرت، بی کاره، مفت خوار
تصویری از الدنگ
تصویر الدنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با الدنگ

الدنگ

الدنگ
بلندبالا و نادان. احمق با قدی دراز. شخص دراز و سبک عقل. کلمه ایست تحقیر را بیشتر برای مرد بلندقد.
لغت نامه دهخدا

اردنگ

اردنگ
زخم با نوک پای از پشت به نشستنگاه کسی. تی پا. زُفکنه. زه کونی. شِلخته. سرچَنگ. اُم ُکیسان. (منتهی الارب).
- اردنگ خوردن، تی پا خوردن. زهکونی خوردن.
- اردنگ زدن،تی پا زدن. زهکونی زدن. زفکنه زدن. شلخته زدن. سرچنگ زدن. لَطع. (منتهی الارب). کسع. اَسن.
لغت نامه دهخدا