جدول جو
جدول جو

معنی التزام نمودن

التزام نمودن((~. نِ دَ))
به گردن افتادن
تصویری از التزام نمودن
تصویر التزام نمودن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با التزام نمودن

اهتمام نمودن

اهتمام نمودن
اهتمام کردن. سعی کردن. کوشش بکار بردن:
بکوی عشق منه بی دلیل راه قدم
که من بخویش نمودم صد اهتمام و نشد.
حافظ، فرستادن عروس را ب خانه شوی. (منتهی الارب) (آنندراج). فرستادن بیوک را ب خانه شوی. و به این دو معنی اخیر ناقص یایی است. (از ناظم الاطباء) ، دست زدن کودک را تا بخواب شود، آرام دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، گوژپشت گردانیدن پیری کسی را، آماسیده دوش گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). بسیار آماسیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، قربانی بحرم فرستادن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا