بزبان چک ’لاب’ رود بزرگ چکسلواکی (بوهم) و آلمان که وارد دریای شمال می گردد. این شط از بوهم سرچشمه گرفته از کوههای ’ژآن’ سرازیر می گردد و ناحیۀ ’هرادک کرالوسد’ و ’پاردوبیتس’ را مشروب می کند و پس از اتصال به ’مولدو’ از ’تِرِزَن’ و دیگر نواحی می گذرد و ’ساکس’ و پروس و ’پیرنا’ و ’درسد’ و ’میسن’ و دیگر نواحی را مشروب می سازد و پس از آنکه با چند رود دیگر می پیوندد با وسعت زیادی بطرف دریای شمال روان می گردد. رود الب یکی از بزرگترین راههای آبی آلمان مرکزی و قابل کشتیرانی است و با کانالهای متعدد به دیگر رودهای بزرگ آلمان متصل می شود و طول آن 1150 هزار گز است
درختی است مانند درخت ترنج و آن زهرناک است. (منتهی الارب). درختی است خاردار شبیه به درخت اترج و آن را میوه ایست و رستنگاه آن فراز کوهها بود و سخت اندک باشد و از ضِجاج هیچ چیزبا وی برابری نتواند کرد و آنچه در کوه خَفِرضَض به سراه یمامه روید از همه خبیث تر بود. (ابن بیطار)
دلیر. (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری) (تعلیقات دکتر معین بر برهان قاطع ج 1 ص 157 از لغهالترک کاشغری). و رجوع به اَلَب شود: این جهود و مشرک و ترسا و مغ جملگی یکرنگ شد ز آن الب الغ. مولوی.