جدول جو
جدول جو

معنی اقعاد

اقعاد((اِ))
نشاندن، نشانیدن، خدمت کردن کسی را
تصویری از اقعاد
تصویر اقعاد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اقعاد

اقعاد

اقعاد
بیماریی است که در ران شتر عارض گردد و وامانده گرداند او را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ قَف ّ، جَمعِ واژۀ قِفَّه. (منتهی الارب). رجوع به قف و قفه شود
لغت نامه دهخدا

اقراد

اقراد
جمع قرد، کپیان (کپی بوزیته) کپیکان پارسا نمایی، مرده نمایی، در سخن ماندن، آرمیدن، خوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار