جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اقرب

اقرب

اقرب
نزدیکتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قریب تر. (غیاث اللغات). خویش نزدیکتر. (مهذب الاسماء). ج، اقربون. اقارب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : و نحن اقرب الیه من حبل الورید. (قرآن 16/50)
لغت نامه دهخدا

اخرب

اخرب
ویران در زبانزد) عرض (سنگی است که در آن ویرانی پدید آید وآن انداختن م و ن از مفاعلین است شکافته گوش آنست که میم اول و نون آخر (مفاعیلن) را بیندازند تا (فاعیل) بماند آنرا به (مفعول) تبدیل کنند و اسم این زحاف (خرب) است و اسم جزئی که عمل (خرب) در آن واقع شود (اخرب)
فرهنگ لغت هوشیار