جدول جو
جدول جو

معنی اقتسام

اقتسام((اِ تِ))
پخش کردن، قسمت کردن، سوگند خوردن، قسم یاد کردن، جمع اقتسامات
تصویری از اقتسام
تصویر اقتسام
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اقتسام

اقتسام

اقتسام
بخش کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل). قسمت کردن. (المصادر زوزنی) ، برکنده شدن، ربودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ارتسام

ارتسام
نگاشته شدن نگاشیدن (نقش گرفتن)، آزباییدن (آزبا دعا)، فرمان بردن، پناه جستن فرمان بردن رسم و فرمان بجای آوردن، نگاشته شدن نقش گرفتن صورت پذیر شدن صورت بسته شدن در چیزی نقش بستن
فرهنگ لغت هوشیار

اقتحام

اقتحام
گزینش بر گزیدن، ستمگری، خوار داشت، فرود ستادگان، به سختی درافتادن، درد سر، درافکندن، سر زده رفتن در آمدن بی اندیشه در امری داخل شدن، خود را بسختی در افکندن خویشتن را بمشقت انداختن بسختی در افتادن: اقتحام معارک، جمع اقتحامات
فرهنگ لغت هوشیار