معنی افهام - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با افهام
افهام
- افهام
- فهم ها، دریافتن ها، درک کردن ها، علم ها، دانش ها، جمعِ واژۀ فهم
فرهنگ فارسی عمید
افهام
- افهام
- فهمانیدن. (منتهی الارب). فهمانیدن و دریابانیدن. (آنندراج). دریابانیدن. (مقدمۀ لغت میرسیدشریف جرجانی) (زمخشری) (المصادر زوزنی). دریاوانیدن. (تاج المصادر بیهقی). فهمانیدن و دریافت کنانیدن. فهماندن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
افهام
- افهام
- جَمعِ واژۀ فِهْم. (ناظم الاطباء) :
ای دریغا عرصۀ افهام خلق
سخت تنگ آمد ندارد خلق حلق.
مولوی
لغت نامه دهخدا