جدول جو
جدول جو

معنی افسانه گو

افسانه گو
داستان سرا، کنایه از یاوه گو، بیهوده گو
تصویری از افسانه گو
تصویر افسانه گو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با افسانه گو

افسانه گو

افسانه گو
آنکه افسانه ای نقل می کند، گویندۀ افسانه
کنایه از کسی که حرف دروغ و باورنکردنی بزند
کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوِه گو، بیهودِه گو، یاوِه سُرا، هَرزِه گو، هَرزِه خا، خیرِه دَرا، ژاژدَرای، هَرزِه لاف، هَرزِه لای، یافِه دَرای، ژاژخا، مِهذار، هَرزِه دَرای، اَفسانِه پَرداز
افسانه گو
فرهنگ فارسی عمید

افسانه گو

افسانه گو
قصه خوان. نقل گو. افسانه سگال. افسانه سنج. (ناظم الاطباء). افسانه ساز. افسانه پرداز. (آنندراج). گویندۀ افسانه. سامر. افسانه گوی. (یادداشت مؤلف). و رجوع به افسانه گوی شود
لغت نامه دهخدا