جدول جو
جدول جو

معنی افسانه خواندن

افسانه خواندن((~. خا دَ))
یاوه گفتن، بیهوده حرف زدن
تصویری از افسانه خواندن
تصویر افسانه خواندن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با افسانه خواندن

فسانه خواندن

فسانه خواندن
افسانه گفتن. حکایات و سخنان دور از حقیقت گفتن:
برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
که این فسانه و افسون مرا بسی یاد است.
حافظ
لغت نامه دهخدا

افسانه خوانی

افسانه خوانی
افسانه سرایی. افسانه گفتن. داستان سرائی:
زلیخا چون شنید آن مهربانی
فسون پردازی و افسانه خوانی.
جامی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا

افسون خواندن

افسون خواندن
فسون خواندن. خواندن و یانوشتن کلماتی چند که سبب ایمنی از چشم زخم و زهر حیوانات باشد. افسون نوشتن. (ناظم الاطباء) :
که خاموشی فسون بر مطربان خواند
نفس چون مار در سوراخ نی ماند.
ناظم هراتی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا