جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اغتنام

اغتنام

اغتنام
غنیمت گرفتن. (آنندراج) (المصادر زوزنی). بغنیمت داشتن. (مجمل اللغه) (تاج المصادر بیهقی). غنیمت شمردن. (منتهی الارب). افتراص. (تاج المصادر بیهقی). انتهاز. (یادداشت بخط مؤلف). غنیمت شمردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : شمس المعالی در اکرام مقدم و احترام جانب و اغتنام مورد او همه غایتی رسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 43).
لغت نامه دهخدا

اغتناظ

اغتناظ
شکنبه فشردن و آب آن خوردن. کذا فی الصراح. (مؤید). رجوع به افتظاظ شود
لغت نامه دهخدا

اغتمام

اغتمام
اندوهگین شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). اندوه بردن. (المصادر زوزنی) ، روان شدن ریم از زخم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). روان گردیدن چرک از جراحت: اغذ الجرح، سال ما فیه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اغتلام

اغتلام
تیز شدن شهوت جماع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مغلوب شهوت شدن مرد: غلم الرجل و اغتلم، غلب شهوته. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا