اغبر اغبر رونده، گذرنده، آنچه درگذرنده باشدگردآلود، خاکی رنگ، تیره رنگگُرگ به جهت رنگ تیرۀ آن، پستانداری وحشی و گوشت خوار شبیه سگ اما از آن قوی تر و درنده تر که در موقع گرسنگی به چهارپایان و حتی به انسان حمله می کند، سَمسَم، ذِئب، سِرحان، ذیب فرهنگ فارسی عمید
اغبر اغبر گردآلوده. (آنندراج). آنچه برنگ خاکی باشد. و مؤنث: غَبراء. ج، غُبر. (از اقرب الموارد) ، با زنی بعنف جماع کردن: اغتصبت المراءه نفسها، زنی بها کرهاً. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا
اسبر اسبر نام درختی در جنگلهای ایران که چوب آنرا زغال کنند و برگش را برای پوشش بامها بکار برند و میوه اش برای تغذیه گاوها است فرهنگ لغت هوشیار