جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اعرج

اعرج

اعرج
لنگ. (از منتخب از غیاث اللغات) (مصادر زوزنی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (تاج المصادر بیهقی) (مؤید الفضلاء). سخت لنگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مُقعِد. (بحر الجواهر). لنگ. شل. مؤنث: عَرْجاء. (از یادداشت بخط مؤلف). ج، عُرج، عُرجان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : لیس علی الاعمی حرج و لا علی الاعرج حرج و لا علی المریض حرج و لا علی انفسکم... (قرآن 61/24). لیس علی الاعمی حرج و لا علی الاعرج حرج و لا علی المریض حرج و من یطع اﷲ و رسوله... (قرآن 17/48)
لغت نامه دهخدا

اعرج

اعرج
لقب عبدالرحمان بن هرمز تابعی صاحب ابوهریره. (از منتهی الارب). زرکلی آرد: عبدالرحمان بن داود معروف به اعرج از مردم مدینه، حافظ وقاری (قرآن) و از یاران ابوهریره بود. وی نخستین کسی بود که در قرآن و سنت علم شد و اول بار علوم عربی را در مدینه انتشار داد. او در علم الانساب مهارت داشت و مردی بادانش و ثقه بود. در مورد نام پدرش اختلاف است برخی هرمز و پاره ای کیسان گفته اند. وی به اسکندریه رفت و در سال 117 هجری قمری به همان جا درگذشت.. و مؤلف حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره آرد: وی یکی از حفاظ و قراء بود و قرائت از ابوهریره و ابن عباس فراگرفت و بیشتر از ابوهریره روایت کند و نافعبن ابونعیم قرائت را از او فراگرفت. و گویند: او اول کسی است که عربیت را در مدینه وضع کرد و خود عربیت از ابوالاسود آموخته بود. (از حسن المحاضره ص 159). و رجوع به البیان و التبیین ج 2 ص 214 و عقدالفرید ج 7 ص 260 و عیون الاخبار ج 1 ص 304 و ج 2 ص 36 شود
حمید اعرج بن قیس. مولی آل زبیر و قاری مکه است. (منتهی الارب)
ملکی است از ملوک غسان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ایرج

ایرج
یاری دهنده آریائیها، پسرفریدون، پادشاه و پهلوان ایرانی، پهلوی از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین پسر فریدون پادشاه پیشدادی ایران
ایرج
فرهنگ نامهای ایرانی