جَمعِ واژۀ طُهر، طهارت، نقیض نجاست. نقیض حیض. (از متن اللغه). جَمعِ واژۀ طهر، پاکی از حیض و جز آن. ایام پاکی زن از حیض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روزهای رهائی زن از حیض. (از متن اللغه). و رجوع به طُهر شود، شیر یا آبی که در درون ثمر نارجیل است و هو مسکر جداً معتدلاً ما لم یبرز شاربه للریح فان برز افرط سکره و اذا ادامه من لم یعتده افسد عقله فان بقی الی الغد کان اثقف خل. (منتهی الارب). شیر نارجیل، گویند بشدت مسکر است. (ناظم الاطباء). شیر نارگیل و آن نوشابه ای است مست کننده بحد اعتدال و اگر کسی که بنوشیدن آن معتاد نباشد بدان ادامه دهد خرد وی تباه گردد. (از متن اللغه). و صاحب اقرب الموارد بدینسان آرد: شراب الاطواق، شیر نارگیل که مسکر شدیدی است. و رجوع به مفردات ابن بیطار در ذیل کلمه نارجیل شود، افریز. (از متن اللغه). رجوع به کلمه مزبور شود، جَمعِ واژۀ طاق. رجوع به طاق شود، جَمعِ واژۀ طائق. (متن اللغه). رجوع به طائق شود
از نواحی حائل است و حائل میان دو ریگزار است بین جراد و اطهار. (از معجم البلدان) ، بچگان درازبالا آوردن زن یا زاییدن یک فرزند بلندبالا را. (از منتهی الارب) (آنندراج)