معنی اضطراب - فرهنگ فارسی معین
معنی اضطراب
- اضطراب((اِ طِ))
- پریشان حال شدن، لرزیدن، آشفتگی، بی تابی
تصویر اضطراب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اضطراب
اضطراب
- اضطراب
- جنبیدن، لرزیدن، تپیدن، پریشان حال شدن، آشفتگی، بی تابی، بی آرامی، یکدیگر را با چیزی زدن، به هم واکوفتن، در علم روانشناسی پریشانی ذهن بر اثر ترسی مبهم
فرهنگ فارسی عمید