جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اضراب

اضراب

اضراب
کارایست (اعتصاب)، رویگردانی، خاموش ماندن، تخم کشی، برف زدن، دستور زدن دادن، دل نهادن، پخته شدن روی گردانیدن رخ تافتن روی بر گاشتن
فرهنگ لغت هوشیار

اضراب

اضراب
در بدیع اعراض از ماقبل و توجه به ما بعد با استعمال لفظ بل، مانندِ، برای مِثال ای میوۀ دل من لا بل دل / وی آرزوی جانم لا بل جان، عارضش باغی دهانش غنچه ای / بل بهشتی در میانش کوثری
اقامت کردن، مقیم شدن در یک جا، سر فرو افکندن و خاموش شدن، اعراض کردن، روگردانیدن، برگشتن از کسی، روی گردانیدن از چیزی پس از آنکه به آن روی آورده باشند
اضراب
فرهنگ فارسی عمید

اضراب

اضراب
اضراب مرد در خانه خود، اقامت کردن در آن. (از اقرب الموارد). اقامت ورزیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مقیم شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج). مقیم شدن به یک جا. (غیاث) ، سست رای شدن. (از اقرب الموارد). ضآله. ضؤوله. رجوع به ضآله و ضؤوله شود
لغت نامه دهخدا

اضراب

اضراب
جَمعِ واژۀ ضرب. (اقرب الموارد). مانندها. انواع. (غیاث). امثال. (روضات الجنات ص 274). نظایر، لگام گزیدن اسب. (یادداشت مؤلف). خاییدن اسب لگام را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا