جدول جو
جدول جو

معنی اضداد

اضداد
جمع ضد، چیزهای مخالف و مغایر یکدیگر، آنان که با هم ناموافقند
تصویری از اضداد
تصویر اضداد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اضداد

اضداد

اضداد
ضِدّ ها، کلماتی که بر دو معنی متضاد دلالت دارند مانند خود کلمۀ ضد که در عربی هم به معنی مخالف و ناهمتا است و هم به معنی مثل و نظیر و همتا، جمعِ واژۀ ضِدّ
اضداد
فرهنگ فارسی عمید

اضداد

اضداد
در غضب شدن. (از اقرب الموارد). خشمناک گردیدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). خشم گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). خشمناک شدن. غضبناک گشتن
لغت نامه دهخدا

اضداد

اضداد
جَمعِ واژۀ ضِدّ. (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 66) (دهار) (غیاث) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ ضِدّ، همتا و مانند و ناهمتا. از لغات اضداد است. (آنندراج). چیزهای ضد و مخالف و مغایر یکدیگر. (ناظم الاطباء) :
وگر گوئی که در معنی نیند اضداد یکدیگر
تفاوت از چه سان باشد میان صورت و اسما؟
ناصرخسرو.
همه اضداد او در یک زمان جمع
همه الوان او در یک مکان یار.
عطار.
پس بنای خلق بر اضداد بود
لاجرم جنگی شدند از ضر و سود.
مولوی.
لغت نامه دهخدا