جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اضحی

اضحی

اضحی
عِیدِ قُربان، روز دهم ذی الحجه که حجاج در مکه قربانی می کنند، یُومُ النَّحر، عِیدِ گوسفَندکُشان، گوسفَندکُشان، عِیدِ قُربان، عِیدِ اَضحیٰ
اضحی
فرهنگ فارسی عمید

اضحی

اضحی
اسب اشهب. مؤنث: ضَحْیاء. (از اقرب الموارد). اسب سپید اشهب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ومشهور این است که اضراس بجز رباعیات و انیاب است و آنها پنج دندان هستند در هر یک از دو طرف فکها و گاه نیز چهار دندان باشند. (از اقرب الموارد). نام دیگردندانهای آسیا یعنی طواحن. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). از میان سی ودو دندان که چهار ثنایا و چهار رباعیات و چهار انیاب است بیست تای دیگر را اضراس گویند که سه گونه اند: ضواحک، طواحن، نواجذ. (یادداشت مؤلف).
- اضراس العجوز، حسک. (آنندراج از مخزن الادویه) (تحفۀحکیم مؤمن) (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 51). رجوع به حسک شود.
- اضراس الکلب، بسفایج. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 51) (الفاظ الادویه) (آنندراج از مخزن الادویه) (اختیارات بدیعی) (تحفۀ حکیم مؤمن). تشمیر. ثاقب الحجر. کثیرالارجل. (اختیارات بدیعی). بولوبودیون. بسپایه. بسبایج. رجوع به مترادفات مذکور شود.
- اضراس حُلُم (احلام، احالم) ، دندانهای خرد. (مهذب الاسماء). نواجذ. (یادداشت مؤلف). دندانهای عقل، و آنها چهار دندان باشد در انتهای دندانها پس از دندانهای آسیا و پس از بلوغ روید و آنها را نواجذ نیز گویند. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا

اضحیه

اضحیه
گوسفندی که در روز عید قربان ذبح می شود، گوسفند قربانی
اضحیه
فرهنگ فارسی عمید

انحی

انحی
عالمتر به نحو. نحودان تر. نحوی تر:ما تحت ادیم السماء انحی من ابن عقیل. (ابوحیان).
مات ابن یحیی و مات دوله الادب
و مات احمد انحی العجم والعرب.
؟ (دررثاء ثعلب نحوی).
و کان ابوبکر بن مجاهد یقول: ابوالحسن ابن کیسان انحی من الشیخین یعنی المبرد و ثعلب. (یاقوت حموی، معجم الادباء ج 6 ص 281)
لغت نامه دهخدا

اشحی

اشحی
زن غضبناک. (ناظم الاطباء). در منتهی الارب و اقرب الموارد نیست
لغت نامه دهخدا