جدول جو
جدول جو

معنی اضائت

اضائت((اِ ئَ))
روشن کردن، روشن شدن، روشنایی
تصویری از اضائت
تصویر اضائت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اضائت

اسائت

اسائت
تباهاندن گمان بد بردن بد کردن بدی بدی کردن با کسی، بد کردن کاری را، بدی مقابل احسان نیکی. یا اسائه ادب. بی ادبی کردن هتک هرمت کردن بی ادبی. توضیح در رسم الخط عربی (اساء ه) نویسند و در فارسی (اسائت) و (اسائه) معمول گردیده
فرهنگ لغت هوشیار

اضافت

اضافت
افزودن زیاده کردن، افزایش افزونی فزودگی، باز خواندن، نسبت دادن کلمه ایست بکلمه دیگر برای تتمیم معنی. نخستین را مضاف و دوم را مضاف الیه گویند: کتاب جمشید مرغ هوا جلد دفتر لب لعل. علامت اضافه کسره ایست که باخر مضاف ملحق شود. اضافه شامل اقسام ذیل است: یا اضافه ملکی. معنی مالکیت را رساند: کتاب یوسف خانه حسن. یا اضافه تخصیصی. اختصاص را رساند: زین اسب سقف اطاق زنگ شتر یا اضافه بیانی. آنست که مضاف الیه نوع و جنس مضاف را بیان کند: ظرف مس انگشتری طلا آوند سفال. یا اضافه تشببهی. آنست که در وی معنی تشبیه باشد و آن بر دو قسم است: الف - اضافه مشبه بمشبه به: قد سرو لب لعل. ب - اضافه مشبه به بمشبه: فراش باد بنات نبات مهد زمین. یا اضافه استعاری. آنست که مضاف در غیر معنی حقیقی خود استعمال شده باشد و بعبارت دیگر مضاف الیه بچیزی تشبیه شده باشد که بجای آن چیز یکی از لوازم و اجزای آن مذکور گردد: روی سخن گوش هوش دست اجل، حامل، نسبت، جمع اضافات
فرهنگ لغت هوشیار

اضاعت

اضاعت
ضایع کردن تباه ساختن تلف کردن: اضاعت اموال، تیمار نکردن بی تیمار گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار