جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اشواک

اشواک

اشواک
شوک ها، خارها، تیغ ها، هر چیز شبیه تیغ گیاهان، جمعِ واژۀ شوک
اشواک
فرهنگ فارسی عمید

اشواک

اشواک
خار برآوردن درخت. یقال: اشوکت الشجره اشواکاً (علی الاصل). (منتهی الارب). خاردار بودن درخت یا پرخار بودن آن. (از المنجد). با خار بسیار شدن درخت. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

اشواک

اشواک
جَمعِ واژۀ شَوک. (منتهی الارب) (المنجد). خارها. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

اشراک

اشراک
مشترک شدن وشریک دانستن کسی را برای خدا، جمع شریک، هنبازان همباگان هنباز کردن، هنبازشدن همباگی، همخدایی برای خدا هنباز ترشیدن جمع شریک انبازان شریکان. شریک قرار دادن انباز کردن کسی را در خود شریک کردن، شریک دانستن برای خدا شریک بخدا
فرهنگ لغت هوشیار

اشراک

اشراک
شریک قرار دادن، شریک کردن کسی را در کاری یا چیزی، شریک دانستن برای خدا و مشرک شدن
اشراک
فرهنگ فارسی عمید