جدول جو
جدول جو

معنی اشربه

اشربه((اَ رَ بِ))
جمع شراب، آشامیدنی ها، نوشیدنی ها
تصویری از اشربه
تصویر اشربه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اشربه

اشربه

اشربه
شراب، هر مایعی که آشامیده شود، آشامیدنی، نوشیدنی، نوشابه، آب انگور یا میوۀ دیگر که تخمیر شده باشد، می، باده
اشربه
فرهنگ فارسی عمید

اشربه

اشربه
جَمعِ واژۀ شراب، بمعنی هرچه از مایعات نوشیده شود یعنی محتاج به جویدن نباشد، خواه حرام باشد و خواه حلال و فقیهان آنرا به آشامیدنیهائی که به اجماع یا برحسب اختلاف حرام شده است، اختصاص داده اند. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی). جَمعِ واژۀ شراب که بمعنی مطلق هرچیز رقیق است از جنس خوردنی و آشامیدنی مثل آب و شیر و خمر و شهد و غیره. (غیاث اللغات) (آنندراج). آشامیدنیها که در آن شکرکنند. (بحر الجواهر). شرابها و شربتها. و در فقه درباب اطعمه و اشربه، مایعات حرام بر پنج گونه است: 1- شراب و هر مسکری. 2- خون جهنده از رگ حیوان و خون جانوران ناپاک. 3- هر مایعی که در آن نجاستی داخل شود. 4- اعیان نجس مانند بول حیوانات حرام گوشت. 5- شیر حیوانات حرام گوشت. رجوع به شرایع ص 236 شود
لغت نامه دهخدا

مشربه

مشربه
زمین نرم، آبخورد آبشخور، پرواره، پیشدالان مشربه در فارسی آبخوری غولین سبوی دهان فراخ باز برغ نکژده (مشربه سفالین) زمین نرمی که در آن همیشه گیاه باشد، غرفه ای که در آن آشامیدنی صرف کنند پرواره، پیش دالان، یک مشت آب، آبخور برجوی و یا عام است، جمع مشارب. آنچه بدان آب نوشند، ظرف دراز دهن گشاد دسته دار که در آن آب ریزند. توضیح باین معنی در تداول بفتح میم تلفظ شود و صحیح نیست
فرهنگ لغت هوشیار

مشربه

مشربه
آب خور، جای آب خوردن، زمین نرمی که در آن همیشه گیاه باشد، غرفه ای که در آن آشامیدنی صرف کنند، پیش دالان، یک مشت آب، آبخور پر جوی و یا عام است، جمع مشارب
مشربه
فرهنگ فارسی معین

اشرعه

اشرعه
جَمعِ واژۀ شراع. (منتهی الارب). رجوع به شراع شود
لغت نامه دهخدا