اشتلم اشتلم زور، ستم، پرخاش و هیاهو، داد و فریاد، تندی، برای مِثال کُردی خرکی به کعبه گم کرد / در کعبه دوید و اشتلم کرد (نظامی۳ - ۳۸۰)، لاف زدن، رجزخوانی فرهنگ فارسی عمید
استیم استیم آستین، آستین جامه، دهانۀ ظرف چرمی که با نخ بسته می شود مانندِ دهانۀ خیک، برای مِثال خیز و پیش آر از آن می خوش بوی / زود بگشای خیک را استیم (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۸۰) فرهنگ فارسی عمید