جدول جو
جدول جو

معنی اسکیتینگ

اسکیتینگ((اِ کِ))
نوعی ورزش برای تقویت پاها و حفظ تعادل که به وسیله کفش های مخصوصی که در زیر هر یک چهار چرخ کوچک تعبیه شده یا وسیله ای به نام تخته اسکیت، بر روی زمین سخت و هموار یا یخی انجام می شود
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اسکیتینگ

اسکیتینگ

اسکیتینگ
اسکیت، نوعی کفش دارای چرخ یا تیغۀ مخصوص برای حرکت بر روی سطح هموار، ورزشی که با استفاده از این نوع کفش انجام می شود
اسکیتینگ
فرهنگ فارسی عمید

اسکلیزینگ

اسکلیزینگ
ژان ژاک. کیمیاوی و عالم فلاحت فرانسوی، مولد مارسی 1824 میلادی و وفات 1919.
لغت نامه دهخدا

اسکیلین

اسکیلین
رجوع به اسکی لن شود، تیر، خار خرمابن، هرچه تیز باشد از شمشیر و کارد و مانند آن، نباتی بسیارشاخ که در آب ایستاده روید و از آن بوریا سازند. دوخ. (منتهی الارب). نی باشد که با آن حصیر و غربال کنند، اسل بفتح اول و ثانی بلغت عربی اسم نباتیست که از آن حصیر میبافند و در کنار آبها و زمین آبدار میروید و نر و ماده میباشد، نررا کولان نامند. و دانۀ او سیاه مایل باستداره و بزرگ تر از تخم ماده و گیاه او خشن و سطبرتر از ماده و هر دو را مزاج مرکب از برودت غالب و حرارت قلیل و محلل ورمها و ضماد او جهت استسقا و مالیخولیا و خاکستربیخ او قاطع نزف الدّم جمیع اعضا و محلل خنازیر و جهت حکه نافع و ثمرۀ ریزۀ او بقدر سه درهم با شراب جهت اسهال و نزف الدّم و با قوّۀ مدرّه و ضماد برگهای تازۀ متصل به بیخ او جهت گزیدن هوام و رتیلا نافع وثمر نوع غلیظ او بغایت منوم و تا پنج درهم او مورث سبات و مصلحش کلنگبین عسلی و فلافلی و حصیر دقیق او که ماده است جهت ابدان قویه و مستسقی و غلیظ او جهت ابدان یابسه مفید است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع بتذکرۀ ضریر انطاکی ج 1ص 44 و رجوع به نمص (ضرب من الاسل) شود. دیس. سمار. کولان. سخونوس الاَّجامی. و نوعی از آن را اُقسی خونس و نوع دیگر را اولوسخونس نامند
لغت نامه دهخدا