جدول جو
جدول جو

معنی اسفناج

اسفناج((اِ فَ یا فِ))
اسپناج، اسپناخ، سپاناخ، اسپاناج، گیاهی است یک ساله دارای برگ های پهن و ساقه های سست و نازک، در پختن آش و پاره ای از غذاها مورد استفاده قرار می گیرد
اسفناج سبز شدن از کله کسی: کنایه از تعجب شدید به کسی دست دادن
تصویری از اسفناج
تصویر اسفناج
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اسفناج

اسفناج

اسفناج
یونانی یا پارسی تازی شده اسپناج اسپانخ: اسپانخ خویشم خوان تا ترش شود شیرین با هر دو شدم پخته چون با تو پیوستم (مولانا جلال الدین بلخی) گیاهی است سر دسته گیاهان تیره اسفناجیان جزو دو لپه ییهای بی برگ گلهای آن خوشه یی سبز رنگ و کوچک دارای 5 پرچم و 5 کاسبرگ بهم چسبیده است. یا اسفناج رومی. گیاهی است از تیره سدابیان از نوع کواچها دارای انواع مختلف. گیاه مذکور پایا و پر شاخه و با ساقه چوبی و دارای تیغهای درشت بلند و برگهای دراز نوک تیز است، سلمه یا اسفناج صحرایی. گیاهی از تیره اسفناجیان از جنس سلقها که جوانه های جوان آن مانند مار چوبه مصرف میشود
فرهنگ لغت هوشیار

اسفناج

اسفناج
گیاهی یک ساله با برگ های پهن، ساقه های سست و نازک و گل های ریز سبز رنگ که به عنوان سبزی خورده می شود، اِسپِناج، اِسفاناج، سِپاناخ
اسفناج
فرهنگ فارسی عمید

اسفناج

اسفناج
دهی جزء دهستان زنجان رود بخش حومه شهرستان زنجان، 30000 گزی شمال باختر زنجان، 3000 گزی راه آهن زنجان به تبریز. دامنه. معتدل. سکنه 530 تن. آب آن از زنجانرود و قنات. محصول آن غلات، میوه جات، مختصر برنج. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو و در غیر بارندگی اتومبیل رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 13)
لغت نامه دهخدا

اسفناج

اسفناج
اسفاناخ. اسفناخ. اسپناج. اسپاناخ. اسپنانج. سپاناخ. رجوع به اسپناج شود:
بابای تو چارده پسر داشت
نی میزد و اسفناج میکاشت.
؟
لغت نامه دهخدا

اسفناج

اسفناج
دیدن اسفناج در خواب، دلیل غم و اندیشه بود و خوردن وی، دلیل بر مضرت و نقصان مال بود و اما اگر بیند به گوشت پخته بود و روغن و از او همی خورد، دلیل و منفعت کند بر قدر آن چه خورده بود. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب