جدول جو
جدول جو

معنی استوانه

استوانه((اُ تُ نِ))
ستون، جسمی که در دو سر آن دو دایره موازی یکدیگر باشند
تصویری از استوانه
تصویر استوانه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استوانه

استوانه

استوانه
جسمی است گرد، بن او وسر اودو دایره میباشد وبه یکدیگر موازی
استوانه
فرهنگ لغت هوشیار

استوانه

استوانه
هر جسم ستون مانند که در دو سر آن دو دایرۀ موازی یکدیگر قرار دارد
استوانه
فرهنگ فارسی عمید

استبانه

استبانه
پیدایی هویدایی، آشکارشدن، آشکارکردن، به جای آوردن شناختن پیداشدن آشکار گشتن هویدا شدن، پیدا کردن آشکار کردن، بجای آوردن دانستن شناختن، هویدایی ظهور
فرهنگ لغت هوشیار