جدول جو
جدول جو

معنی استنطاق

استنطاق((اِ تِ))
به سخن آوردن، بازپرسی
تصویری از استنطاق
تصویر استنطاق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استنطاق

استنطاق

استنطاق
بازپرسی، سخن خواستن، به گفتار انگیختن بسخن آوردن بگفتار انگیختن، خن گفتن کسی را خواستار شدن، بازپرسی بیرون کشی سخن از کسی، جمع استنطاقات
فرهنگ لغت هوشیار

استنطاق

استنطاق
کسی را به سخن گفتن وا داشتن، در علم حقوق بازپرسی کردن، بازپرسی
استنطاق
فرهنگ فارسی عمید

استنشاق

استنشاق
بو کشیدن بوییدن به بینی کشیدن چیز یا مایع: استشاق آب، بوی کردن چیزی را بوییدن،جمع استنشاقات
فرهنگ لغت هوشیار

استنشاق

استنشاق
آب یا مایع دیگری را به بینی کشیدن، چیزی را بو کردن
استنشاق
فرهنگ فارسی معین

استنشاق

استنشاق
هوا را به بینی و ریۀ خود فرو بردن، به بینی کشیدن آب یا مایع دیگر
استنشاق
فرهنگ فارسی عمید