جدول جو
جدول جو

معنی استمساک

استمساک((اِ تِ))
چنگ در زدن، تمسک جستن، تمسک، اعتصام
تصویری از استمساک
تصویر استمساک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استمساک

استمساک

استمساک
دامن کسی را گرفتن چنگ در زدن دست در زدن تمسک جستن، تمسک اعتصام
استمساک
فرهنگ لغت هوشیار

استمساک

استمساک
چنگ درزدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (غیاث). سخت داشتن دست و غیره در چیزها. اعتصام: استمساکاً به، تعویلاً به.
لغت نامه دهخدا

استملاک

استملاک
هیرخواهی (هیر ملک)، هیرداری تملک به ملک گرفتن تصرف کردن
استملاک
فرهنگ لغت هوشیار

استملاک

استملاک
تملک. بملک گرفتن. تصرف.
- استملاک کردن، مالک شدن، پناه وا (با، به) کسی دادن. (زوزنی). پناه به کسی بردن. پناه با کسی دادن. (تاج المصادر بیهقی) : استناداً به، تعویلاً به: به اهتمام دولت و حمایت عزت سلطان اعتضاد و استناد جست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 273) ، نسبت کردن بر. برداشتن به کسی، استناد کردن بچیزی، آنرا سند آوردن: استناد کردن به آیتی یا حدیثی یا گفته ای و غیره، تکیه کردن، مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: الاستناد، عندالاصولیین هو ان یثبت الحکم فی الزمان المتأخر و یرجع القهقری حتی یحکم بثبوته فی الزمان المتقدم، کالمغصوب فانه یملکه الغاصب باداء الضمان مستنداً الی وقت الغصب حتی اذا استولد الغاصب المغصوبه فهلکت. فأدی الضمان یثبت النسب من الغاصب. کذا فی التوضیح فی فصل المأموربه المطلق و الموقت. اعلم ان الاحکام تثبت بطرق اربعه. الاول الاقتصار. و هو ان یثبت الحکم عند حدوث عله الحکم لا قبله و لا بعده کما فی تنجیز الطلاق و العتاق بان قال انت طالق. و الثانی الانقلاب و هو صیرورهما لیس بعله عله کما فی تعلیق الطلاق بالشرط بان قال ان دخلت الدار فانت طالق. فعند حدوث الشرط ینقلب مالیس بعله عله. یعنی ان قوله انت طالق فی صوره التعلیق لیس بعله قبل وجود الشرط و هو دخول الدار و انما یتصف بالعلیه عندالدخول. و الثالث الاستناد و هو ان یثبت الحکم فی الحال ثم یستند الحکم الی الماضی بوجود السبب فی الماضی و ذلک کالحکم فی المضمونات. فانها تملک عند اداء الضمان مستنداً الی وقت وجود سبب الضمان و هو الغصب. و کالحکم فی النصاب، فانه تجب الزکوه عندتمام الحول بوجود الشرط عنده مستنداً الی وقت وجود سبب الزکوه و هو ملک النصاب. و الرابع التبیین و هو ان یظهر فی الحال ان الحکم کان ثابتاً من قبل فی الماضی بوجود عله الحکم و الشرط کلیهما فی الماضی. مثل ان یقول فی یوم الجمعه: ان کان زید فی الدار فانت طالق. ثم تبین یوم السبت وجوده فیها یوم الجمعه. یقع الطلاق فی یوم الجمعه. و یعتبر ابتداء العده منه، لکن ظهر هذا الحکم یوم السبت. هکذا فی الاشباه و حاشیه الحموی
لغت نامه دهخدا

استقسام

استقسام
سوگند خواهی، بهره خود خواستن سوگند خوردن خواستن در خواست قسم خوردن کردن، بخش کردن خواستن (از تیره های قمار و غیره)، تفاءل و تطیر بتیرهای بی پر در نزد عرب در دوران جاهلیت، بهره و نصیب خود خواستن
فرهنگ لغت هوشیار