جدول جو
جدول جو

معنی استکمال

استکمال((اِ تِ))
کمال خواستن، کامل کردن
تصویری از استکمال
تصویر استکمال
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استکمال

استکمال

استکمال
رسایی خواستن، نیکو فرجامی کمال خواستن طلب تمامی کردن، کامل کردن تمام کردن، نیکو کردن بحال نیکو در آوردن،جمع استکمالات
فرهنگ لغت هوشیار

استکمال

استکمال
تمام کردن خواستن. (منتهی الارب). طلب تمامی کردن. تمام شدن خواستن. تمامی خواستن. استثمام: در استکمال آلت و استدعای اعوان دولت جدّ بلیغ نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 349) ، ستیهیدن در سوگند و کفاره نادادن بگمان صدق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

استعمال

استعمال
به کار بردن، استفاده کردن، مصرف کردن مثلاً استعمال مواد مخدّر
استعمال
فرهنگ فارسی عمید

استعمال

استعمال
بکار داشتن. کارکرد جستن. (منتهی الارب). بر کار داشتن. (تاج المصادر بیهقی). بگماشتن: قال اُبَی ّ لعمر بن الخطاب: ما لک لاتستعملنی ؟ قال اکره ان یدنس دینک، خدای ناکرده. هرگز:
مرا هر دم بر آن آرد ستیزش
که خیز استغفر اﷲ خون بریزش.
نظامی.
من رند و عاشق در موسم گل
آنگاه توبه ! استغفر اﷲ.
حافظ.
- استغفر اﷲ ربی و اتوب الیه و اسئله التوبه، بخشایش میجویم از خدای پروردگار خویش و بازمیگردم بسوی او. آمرزش خواهم از خدای خویش و بسوی او بازگردم
لغت نامه دهخدا