جدول جو
جدول جو

معنی استکراه

استکراه((اِ تِ))
ناپسند داشتن، ناخواسته به کاری واداشتن
تصویری از استکراه
تصویر استکراه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استکراه

استکراه

استکراه
ناخوشایندی، بیگاری گرفتن، واداشتن ناخوش داشتن ناپسند شمردن، بجور و زور بکاری وا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

استکراه

استکراه
اکراه. (زوزنی). ناخوش شمردن. کراهت داشتن. (منتهی الارب). کراهیّت داشتن چیزی. (تاج المصادر بیهقی). کراهیّت کردن. (غیاث).
لغت نامه دهخدا

استکرام

استکرام
گرامی خواست گرامی خواستن، گرامی یافتن، بزرگواری
استکرام
فرهنگ لغت هوشیار

استکرام

استکرام
بزرگواری بدست آوردن. (منتهی الارب) (زوزنی) ، خوشه برآمدن کشت را. (منتهی الارب) ، بوسه دادن، در بر گرفتن. (زوزنی) ، صلح کردن. (منتهی الارب) ، گردن نهادن. (غیاث) ، هو لایستلم علی سخطه، ای لایصطلح علی ما یکرهه
لغت نامه دهخدا

استکراش

استکراش
بزرگ شدن کودک از بسیارخواری. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

استکراء

استکراء
اکتراء. (زوزنی). بکرایه گرفتن. (منتهی الارب). کری کردن، بر خود چسبانیدن. (منتهی الارب). با خویشتن گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) ، واجب کردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا