جدول جو
جدول جو

معنی استقصات

استقصات((اُ تُ قُ صّ))
جمع استقص یا اسطقس. این کلمه در اصل یونانی است و به معنی ماده و اصل هر چیزی. (عناصر چهارگانه)
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استقصات

استقصاص

استقصاص
خونخواهی، کیفرخواهی، سروته داستان را خواستن قصاص گرفتن خواستن از کسی قصاص دادن خواستن از کسی قصاص دادن خواستن طلب قصاص کردن، روایت کردن سخن
فرهنگ لغت هوشیار

استقصار

استقصار
میانه روی خواستن کوتاهی کرده دانستن کوتاه کردن خواستن
استقصار
فرهنگ لغت هوشیار

استقصاء

استقصاء
کوشندگی، پی گیری، سختگیری، سر در آوردن ژرفا کاری، خسکانان جهد تمام کردن کوشش تمام کردن سعی و کوشش بسیار کردن، طلب نهایت چیزی را کردن، بنهایت رسیدن بر رسیدن پی جویی کردن، پی جویی تفحص، سختگیری در محاسبه دقت بسیار در حساب چیزی
فرهنگ لغت هوشیار

استنصات

استنصات
طلب خموشی و سکوت کردن، فراهم آمدن آب باستادن در جای. (تاج المصادر بیهقی). فراهم آمدن و ایستادن، چنانکه آب در غدیر: استنقع الماء فی الغدیر. (منتهی الارب). استادن آب در جای. (تاج المصادر بیهقی) ، گردیدن رنگ. برگردیدن گونۀ کسی: اُستنقع لونه (مجهولاً). (منتهی الارب) ، در آب تر نهادن چیزی را اُستنقع الشی ٔ فی الماء (مجهولاً). (منتهی الارب) ، بلند شدن آواز درفریاد. (منتهی الارب). بانگ برآمدن. (تاج المصادر بیهقی) ، زرد و متغیر شدن آب، بیرون آمدن روح، یا بدهان رسیدن آن. (منتهی الارب) ، نقوع گرفتن، یعنی بعض از میوۀ خشک را در آب تر کرده از دست مالیده آب آن گرفتن. (غیاث)
لغت نامه دهخدا

استقصاص

استقصاص
قصاص گرفتن خواستن از کسی. (منتهی الارب). قصاص دادن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). طلب قصاص کردن، کلان پنداشتن کسی را، بزرگی نمودن از خود. بزرگ منشی کردن. (منتهی الارب). خود را بزرگ مرتبه پنداشتن. (غیاث). پندار تکبُر کردن:
راه بنمایم ترا گر کبر بندازی ز دل
جاهلان را پیش دانا جای استکبار نیست.
ناصرخسرو.
، گردن کشی کردن. (زوزنی) (منتهی الارب) (غیاث) : و انّی کلَّما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و اَصَرّوا و استکبروا استکباراً. (قرآن 7/71). چون سلطان بر اصرار و استکبار او واقف گشت... (جهانگشای جوینی).
- استکبار کردن، تکبر کردن
لغت نامه دهخدا