جدول جو
جدول جو

معنی استقص

استقص((اُ تُ قُ))
کوشش تمام کردن، پی جویی، تفحص، استقصات
تصویری از استقص
تصویر استقص
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استقص

استقصا

استقصا
جهد تمام کردن کوشش تمام کردن سعی و کوشش بسیار کردن، طلب نهایت چیزی را کردن، بنهایت رسیدن بر رسیدن پی جویی کردن، پی جویی تفحص، سختگیری در محاسبه دقت بسیار در حساب چیزی
فرهنگ لغت هوشیار

استقا

استقا
آب از چاه بر کشیدن آب کشیدن، آب خواستن طلب آب، نوشاندن آب و شراب
استقا
فرهنگ لغت هوشیار

استقصا

استقصا
کوشش، تفحص و تحقیق کردن در امری، کوشش تمام کردن در مسئله ای و به نهایت آن رسیدن، بررسی دقیق کردن و امری را به آخر رساندن
استقصا
فرهنگ فارسی عمید

استقس

استقس
رجوع به اسطقس و استقص شود، پشتواره برداشتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

مستقص

مستقص
نعت فاعلی از استقصاص. قصاص گرفتن خواهنده از کسی. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به استقصاص شود
لغت نامه دهخدا