جدول جو
جدول جو

معنی استقراض

استقراض((اِ تِ))
وام خواستن، قرض گرفتن، وام خواهی
تصویری از استقراض
تصویر استقراض
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استقراض

استقراض

استقراض
وام خواستن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). وام کردن. وام گرفتن. قرض کردن. قرض خواستن.
- استقراض کردن، وام خواستن
لغت نامه دهخدا

استقراع

استقراع
گشتن جویی (گشن فحل) فارسی گویان این واژه رابه جای پانسه یاپشک (قرعه) به کار میبرند قرعه کشیدن، توضیح در عربی بمعنی (بعاریت خواستن گشن از کسی) و (گشن خواه شدن ماده شتر و ماده گاو) و غیره آمده و بمعنی قرعه کشیدن در عربی (اقتراع) مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار

استقراضی

استقراضی
منسوب به استقراض آنچه مربوط و وابسته بقرض و استقراض است. یا بانک استقراضی. بانکی که نقدینه وام دهد بانک زهنی
فرهنگ لغت هوشیار