معنی استفهام - فرهنگ فارسی معین
معنی استفهام
استفهام((اِ تِ))
طلب فهم کردن، پرسیدن، پرسش
تصویر استفهام
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با استفهام
استفهام
استفهام
فهمیدن خواستن. (منتهی الارب). مفهوم خواستن. (تاج المصادر بیهقی). مفهوم درخواستن. (زوزنی). فهمیدگی چیزی خواستن. (غیاث). دانستن خواستن. دریافتن خواستن، گشن خواه شدن شتر ماده یا ماده گاو. (منتهی الارب). نر خواستن ماده گاو. بگشن آمدن ماده گاو. (تاج المصادر بیهقی) ، سخت شدن سم ستور، رفتن خمل شکنبه. (منتهی الارب). رفتن پرز شکنبه، در تداول امروز، قرعه زدن
لغت نامه دهخدا
استفرام
استفرام
دارو برداشتن زن. تنگ کردن بدارو. بدارو تنگی دادن زن شرم را. تنگ کردن فرج خواستن زن بدارو. (زوزنی) ، قی ٔ کردن خواستن و علاج کردن تا قی بیاید. علاج کردن تا قی افتد. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
استلهام
استلهام
الهام خواستن. (منتهی الارب). فا دل دادن خواستن. (تاج المصادر بیهقی). در دل انداختن خواستن، احتباس. - استمساک کردن به، دست اندرزدن به
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.